(دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیک – دانشگاه توکیو / فعال سیاسی فرهنگی شیلیایی )
یک روز قبل از انتخابات سال ۲۰۰۹ ایران تماسی از «بیبیسی» با دفتر کارم در توکیو داشتم. آنها از من میخواستند که در برنامهای در رادیوی جهانی بیبیسی به عنوان یک حامی سرسخت انقلاب اسلامی حضور داشته باشم. من آگاه بودم که نیت آنها از این امر القای این مطلب به مخاطبان خود بود که آنها از دیدگاهها و نظرات متفاوت در برنامههای خود استفاده میکنند. علیرغم عدم صلاحیت آشکار آنها در مورد این موضوع آن را قبول کردم، چیزی که مشکوک بود این بود که آنها به طور مطلقا غیرعادی در پنل برنامهی خود موضوعی که من برای آن برنامه ریزی کرده بودم را گنجانده بودند.
بنا بر برنامه ریزیای که داشتم به موفقیتهای جمهوری اسلامی در برقراری روابط با منطقهای دور از موقعیت جغرافیایی آن اشاره کردم تا اینکه در نهایت مجری برنامه خشمگینانه صحبت مرا قطع کرد و با یک زوج دستچین شده به اسم آرش و آرزو از تهران ارتباط برقرار نمود. قطع ارتباط من توسط تهیه کنندهی برنامه برخلاف وعدهی اولیه داده شده نشان دهنده چه امری است؟ چه چیزی آنها را اینگونه ترسانده بود؟
واکنش بیبیسی نسبت به گفتههای من در پشتیبانی از ایران به دلیل روابط مثبت خود با آمریکای لاتین چندان عجیب هم نبود. در ژانویه همان سال، وزیر دفاع آمریکا، «رابرت گیتس»، نگرانی خود را از حضور ایران در حیاط خلوت سابق آمریکا با بیان این جمله که «از حضور ایران در آمریکای لاتین بیشتر از حضور روسها در این منطقه هراس دارد» اعلام کرد. اواخر همان سال وزیر خارجه هیلاری کلینتون با بیانی تهدید آمیز گفت: «اگر کشورهای آمریکای لاتین میخواهند روابط صمیمی با ایران داشته باشد، باید به عواقب آن نیز که ممکن است متوجه آنها شود فکر کنند. ما امیدواریم آنها در این روابط تجدید نظر کنند.»